این کتاب به بررسی نظام تظلمات و تغییر و تحولات آن در ایران عصر صفوی میپردازد. بهنظر میرسد این جستار بتواند مدعی این باشد که نخستین پژوهش مستقل درباب نظام تظلمات در تاریخ ایران است که به نحوی روشمند به لایههای زیرین اجتماع عصر صفوی نفوذ میکند، رفتارهای مردم متظلم را برمیرسد، عملکرد پادشاهان و حکام صفوی را مورد کنکاش قرار میدهد و در مجموع، تصویری روشن از نظام تظلمات این دوره، که منظومهایست پرتکاپو و پرتلاطم از درگیریها، تنشها و عدالتورزیها و بیعدالتیها، به نمایش میگذارد.
نظام تظلمات، مجموعهای بود که در آن مردم متظلم دست به شکایت از صاحبمنصبان اجحافگر میزدند و حکومت مرکزی از طریق نهاد تظلمات به آنها رسیدگی میکرد.
برهمین اساس کتاب پیش رو به پنج فصل تقسیم شده است: در فصل اول نگاهی به نهاد تظلمات در دوران پیش از صفویان انداخته شده و به میراثی که از آن نهاد به صفویان رسید پرداخته شده است. در این فصل همچنین به اهمیت رسیدگی به مظالم نزد خلافت و نیز حکومتهای ایرانی در عرصۀ عمل و پشتوانههای نظری پرداخته میشود. بدین صورت تلاش شده درک نهاد تظلماتی که صفویان مدعی تشکیل آن جهت برقراری عدالت در ایران بودند بهتر صورت گیرد.
در فصل دوم متشاکیان این دوره مورد بررسی قرار گرفتهاند. آنان، که عمدتاً کارگزاران و صاحبمنصبان حکومتی بودند و یا دستکم علقههایی با حکومت داشتند، جرقۀ آغاز تظلمخواهیها بوده و به نوعی اعتراض مردم را برمیانگیختند. این فصل از این منظر اهمیت دارد که علاوه بر بررسی مناصبی که پیش از صفویان وجود داشت، به مناصبی میپردازد که برای نخستین بار در این دوره به وجود آمدند و این امر، ارتباط مستقیمی با سیاستهای صفویان داشت.
اجحافات کارگزاران موجبات شکایات و اعتراضات مردم را فراهم کرده و آنان در جایگاه متظلمان ظاهر میشدند. مردم تلاش میکردند به هر نحو که شده صدای اعتراض خود را به پادشاه یا حکام زیردست وی برسانند تا به تظلمخواهی آنها رسیدگی شود. این مردم شامل طبقات سنتی و نیز گروههای جدیدی بودند که در عصر صفوی به وجود آمده بودند که در فصل سوم به آنان پرداخته شده است.
اما این رسیدگی به چه نحو بود و توسط چه نهاد و ارکانهایی از حکومت صورت میگرفت؟ فصل چهارم به این موضوع میپردازد. در این فصل به نضج و شکلگیری نهادی نظاممند، به ویژه از دوران تثبیت حکومت تا اواخر آن، پرداخته میشود که همان «نهاد تظلمات» بود و در منابع تاریخنگارانۀ این دوره با عنوان «دیوان عدالتبنیان» به آن اشاره شده است.
رسیدگیها به شکایات و تظلمخواهیهای مردم، میتوانست برای حکومت صفویه کارکردهای متفاوت و به ویژه سیاسی داشته باشد؛ بنابراین دستاویز قرار دادن رسیدگی به تظلمخواهیها بعضاً همسو با مطامع حکومت و گاه ارکان حکومت قرار میگرفت و استفاده و سوءاستفاده از نظام تظلمات برای صاحبمنصبان، امر رایجی میشد که موضوع فصل پنجم پژوهش پیش رو است. این کتاب با نتیجهگیری به پایان میرسد.
در مجموع، هدف این کتاب نشان دادن تحولاتی است که نظام تظلمات در عصر صفوی از سر گذراند. حکومت صفویه در ابتدای حیات خود، که کمتر ساختمند بود، کمتر نیز توانست بر نظام تظلمات اثر بگذارد. رسیدگی به تظلمخواهیها در این دوره کمدوام، پراکنده و کمتر سازمانیافته بودند. اما از دورۀ شاهعباس یکم به این سو شرایط متفاوت شد. از زمان سلطنت او و جانشینانش، در پی تثبیت اوضاع و مسلط شدن بهتر بر کشور، بهتدریج نظام تظلمات نیز در خدمت منافع و قدرتگیری حکومت مرکزی درآمد و به نحوی در تثبیت آن بهکار گرفته شد.
نظرات خود در رابطه با این کالا را مطرح نمائید